محل تبلیغات شما

مرادی عبدالیوسفی





صبح امروزکسی گفت به من:

تو چقدر تنهایی!
گفتمش در پاسخ:
تو چقدر حساسی؛
تن من گر تنهاست،
دل من با دلهاست،
دوستانی دارم
بهتر از برگ درخت
که دعایم گویند و دعاشان گویم،
یادشان دردل من،
قلبشان منزل من.!
صافى آب مرا یادتو انداخت،رفیق!
تو دلت سبز،
لبت سرخ،
چراغت روشن!
چرخ روزیت همیشه چرخان!
نفست داغ،
تنت گرم
دعایت با من.!!!

سهراب سپهری



زمستون،تن عریون باغچه چون بیابون

درختا با پاهای زیر بارون

نمیدونی تو که عاشق نبودی

چه سخته مرگ گل برای گلدون

گل و گلدون چه شبها نشستن بی بهانه

واسه هم قصه گفتن عاشقانه

چه تلخه چه تلخه

باید تنها بمونه قلب گلدون

مثل من که بی تو

نشستم زیر بارون زمستون

زمستون

برای تو قشنگه پشت شیشه

بهاره زمستونها برای تو همیشه

تو مثل من زمستونی نداری

که باشه لحظه چشم انتظاری

گلدون خالی ندیدی

نشسته زیر بارون

گلای کاغذی داری تو گلدون

تو عاشق نبودی

ببینی تلخه روزهای جدایی

چه سخته چه سخته

بشینم بی تو با چشمای گریون

شعر زمستون از اخوان ثالث



آدم که غمگین می شود
خودش را جدا می کند از جمع که مبادا آسیبی به خوشی های دیگران بزند .
مورد فراموشی قرار می گیرد
و تنها و تنهاتر می شود
آنچنان در تنهایی خود غرق می شود که
دیگر با هیچ تلنگری بر نمی خیزد
و این آغاز تلخ یک پایان است .






         چه بگویم که زبانم دگر گویا نیست

                                                   قصه غصه و غم به همین آسانیست


آخرین جستجو ها

prostesmobenn melorinn hanpedemal بسیج دانشجویی شهید کاظمی super weblog rioblacjuncsound آخرین تنها foaperfbestmis intranejndes Henry's site